سال (۱۴۰۰)
استاد آملی لاریجانی
استاد آملی لاریجانی
جهت مشاهده تقریر روی نام جلسه بزنید
۱۴/۰۶/۱۴۰۰/ بحث امروز ما اولین جلسۀ بحث اصول در سال جدید است که از خداوند متعال میخواهیم توفیق در استمرار بحث و توفیق در تلاش و کوشش و مجاهده در مسیر علم را به ما عنایت بفرماید و البته قبل از همه از خداوند میخواهیم توفیق اخلاص در عمل را که اصل آن است و هر آن چه میکنیم از تلاش و کوشش و درس و بحث وقتی معنا پیدا میکند که آن اخلاص باشد و قصد الهی در آن باشد، آن وقت همۀ اینها تبدیل به نور میشود....
| ||
۱۵/۰۶/۱۴۰۰/ بحث ما در بررسی آیۀ شریفۀ «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا» است. بحث در این است که آیا دلالت بر برائت میکند یا نه. معلوم شد که در آیه علیالظاهر چهار محتمل در موصول آن داریم. یک احتمال این است که موصول «ما آتاها»، مال باشد به قرینۀ سیاق؛ چون سیاق آیه همین مال است. احتمال دوم این است که به قرینۀ اضافۀ تکلیف به «ما»، مقصود از «ما» فعل باشد که در اینصورت اضافۀ «آتاه» به این فعل نیاز...
| ||
۱۶/۰۶/۱۴۰۰/ بحث در آیاتی بود که به این آیات استدلال شده بر برائت از جمله «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا» که این بخشی از آیۀ هفتم سورۀ طلاق است که میفرماید : «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ ۖ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ۚ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا ۚ سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا».//در جلسات گذشته عرض کردیم که چهار...
| ||
۲۰/۰۶/۱۴۰۰/ خلاصه مدعای محقق عراقی این شد که در هیچ یک از سه ناحیه (مای موصوله، صله «آتَـاهـا» و تعلـق «لایکلف» به موصول)، اشکال استعمال لفظ در اکثر از معنا پیش نمیآید. ایشان اشکال را به این شکل حل کردند که مقصود از مای موصوله همان مفهوم جامع موصول است که قاعدتاً یک معنای ابهامی دارد، و اضافۀ لا یکلف به «ما» هم یک نسبت بیشتر نیست، منتهی مصداق «ما» و مصداق این نسبتها در خارج متعدد است. میگوید این تکثر مربو...
| ||
۲۱/۰۶/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش محقق عراقی بود در تبیین استدلال به آیۀ شریفه «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا» و در قبال اشکالی که مرحوم شیخ انصاری و دیگران کردند به استدلال به این آیه از باب اینکه اگر ما بخواهیم موصول را در جامع بین فعل و مال و حکم به کار ببریم، استلزام استعمال لفظ در اکثر از معنا پیش میآید. محقق عراقی در پاسخ به اشکال شیخ انصاری فرمودند نخیر در این صورت «ما»ی موصول در معنای خودش...
| ||
۲۲/۰۶/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش محقق عراقی بود در تصحیح استدلال به آیۀ شریفه لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها. گرچه خود ایشان بعداً سه اشکال به این استدلال کرده است اما فعلاً بحث درباره اشکال معروف استعمال در اکثر از معنا است، که مرحوم شیخ و دیگران مطرح کردهاند. مرحوم محقق عراقی میخواهد این اشکال را جواب دهد. در دو جلسۀ گذشته فرمایش ایشان نقل شد و بیان ایشان را تتمیم کردیم به طوری که بتواند اشکالاتی که به ایشان وا...
| ||
۲۷/۰۶/۱۴۰۰/ بحث ما در آیاتی بود که به آنها بر برائت استدلال میشود که از جمله آیات، آیۀ شریفهٔ (لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها) بود. تقریبهای مختلف استدلال به این آیه را دیدیم. بهترین تقریب این بود که مای موصول را جامع بگیریم و از آن نسبت به فعل، مال و تکلیف اطلاقگیری شود. منتها این با اشکالی مواجه بود که گفتند جامع موجب استعمال لفظ در اکثر از معنا میشود. اینکه در کجا؟، بهترین تقریب این است که در نسبت بی...
| ||
۲۸/۰۶/۱۴۰۰/ بحث ما در بررسی استدلال به آیه ایتا، درباره جواب دومی بود که محقق عراقی به اشکال معروف استدلال داده بودند. اشکال این بود که در «لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها»، نسبت و اضافۀ فعل لا یکلف به «ما آتاها»، در جایی که «ما» حکم است، اضافۀ فعل به مفعول مطلقش است، و در جایی که «ما آتاها» مال یا فعل باشد، اضافۀ فعل به مفعول به است؛ و از آنجا که مفعول به و مفعول مطلق جامع ندارند یا اینکه نسبتها جامع ندارند...
| ||
۲۹/۰۶/۱۴۰۰/ بحث در اشکالاتی بود که به استدلال دوم محقق عراقی وارد کردهاند در اینکه ایشان در آیه لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها، و در جواب دوم از اشکال استعمال لفظ در اکثر، تکلیف را به معنای لغوی گرفته است به معنای اوقعه فی المشقة و الکلفة. سه اشکال بر ایشان شد. دو اشکال از سوی صاحب منتقی بود که به تفصیل گذشت و گفتیم یک اشکال ایشان وارد نیست و اشکال دیگر ایشان فی الجمله وارد است....
| ||
۲۰/۰۷/۱۴۰۰/ قبل از تعطیلات بحث ما در آیات شریفهای بود که به آن تمسک شده است برای استدلال به برائت و بحث در آیۀ شریفۀ لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها بود. البته این فقره بخشی از آیۀ هفتم سورۀ طلاق است «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ ۖ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ۚ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا ۚ سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا». الان بحث ...
| ||
۲۴/۰۷/۱۴۰۰/ بحث در فرمایشات محقق عراقی بود درباره استدلال به آیه شریفه لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها برای اثبات برائت. با اینکه ایشان تلاش زیادی کردند و از اشکال معروف استعمال لفظ در اکثر از معنا پاسخ گفتند و فرمودند که از این ناحیه اشکالی به استدلال به آیه نیست، اما خود ایشان سه اشکال بر استدلال به این آیه وارد کردند....
| ||
۲۵/۰۷/۱۴۰۰/ بحث ما در فرمایش محقق عراقی بود در اشکال بر استدلال به آیۀ شریفۀ لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها که ایشان سه اشکال را مطرح کردند. بحث در اشکال دوم ایشان بود که طبق فرمایش ایشان مفاد این آیه حداکثر این است که در جایی که علم به تکلیف نباشد خداوند انسان را از ناحیۀ آن تکلیف غیر معلوم و غیر واصل به تعب و مشقت نمیاندازد. محقق عراقی میفرماید این مفاد منافات ندارد با اخبار احتیاط، کما اینکه اخباری ادعا...
| ||
۲۶/۰۷/۱۴۰۰/ بحث در اشکالاتی بود که محقق عراقی بر استدلال به آیۀ شریفۀ لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها بر برائت وارد کرده بودند. بحث در اشکال دوم بود. اشکال دوم این بود که نسبت این آیۀ شریفه با ایجاب احتیاط چیست؟. نتیجۀ این بحث این است که اگر ادلۀ احتیاط فی حد ذاتها تمام شد آیا مقدم میشود بر مفاد این آیه یا نه؟. گویی میخواهند بگویند استدلال به این آیۀ شریفه برای اثبات برائت فایدهای ندارد. منتهی دیروز عرض کر...
| ||
۲۷/۰۷/۱۴۰۰/ بحث در تحقیق شهید صدر بود که برای اینکه مشخص گردد آیا مفاد لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها مثل قبح عقاب بلا بیان است تا با ورود ادلۀ احتیاط، موضوعش مرتفع شود یا اینکه شبیه مثلاً رفع ما لا یعلمون است که با ورود ادلۀ احتیاط موضوعش مرتفع نمیشود (البته در تعبیر ایشان به رفع ما لا یعلمون تمثیل نشده است) فلذا تعارض میشود بین دلیل احتیاط و بین مفاد آیۀ شریفه که رفع تکلیف هست در جایی که حکم اعلام نشده ب...
| ||
۸/۰۸/۱۴۰۰/ بحث ما در بررسی آیۀ لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها بود. اصل بحث تمام شد و به نظر ما ـ به پیروی از برخی محققین ـ دلالت آیه بر برائت تمام است و اشکالات عمدۀ وارد بر استدلال به این آیه قابل دفع است. البته مفاد و دلالت آیه بر برائت، در حدّ قبح عقاب بلا بیان است؛ یعنی اگر ادلۀ نقلی احتیاط تمام باشد (نه ادله عقلی احتیاط چراکه ادلۀ عقلی احتیاط به یک معنا شبیه قبح عقاب بلا بیان است)، آن وقت موضوع آیۀ شری...
| ||
۹/۰۸/۱۴۰۰/ بحث دیروز ما منتهی شد به طرح اشکال صاحب منتقی فرمود لازمه اطلاقگیری از آیه لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها، این است که در یک خطاب جمع بین حکم ظاهری و واقعی لازم آید چون لا یکلف الله نسبت به مال و فعل (که همان فعل انفاق باشد) تکلیف واقعی است ولی نسبت به حکم که (مقصود از ایتاء اعلامش هست) حکم ظاهری میشود. پس در خطاب واحد، حکم ظاهری و حکم واقعی جمع میشود و این اشکال دارد./دیروز پرسیدیم که نکته امت...
| ||
۱۰/۰۸/۱۴۰۰/ نکتۀ اول: بررسی شبهۀ صاحب منتقی/نکتۀ اول راجع به بررسی شبههای بود که صاحب منتقی مطرح کرده بود که این خطاب وحدانی «لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها» نمیتواند هم متکفل حکم واقعی باشد و هم حکم ظاهری و جمعش در یک خطاب ممکن نیست در حالی که لازمۀ اطلاق مای موصول، جمع بین حکم ظاهری و واقعی در خطاب وحدانی است....
| ||
۱۱/۰۸/۱۴۰۰/ نکتۀ چهارم و آخرین نکته که در بحث ایتاء باقی ماند، تمسک به روایت عبدالاعلی است در تتمیم استدلال به آیۀ شریفه. بعد از آنکه در معنای موصول اختلاف پیش آمد که مقصود از ما آتاها چیست؟، برخی تمسک کردند به روایت عبدالاعلی که در کتاب شریف کافی نقل شده و خواستند با این روایت تتمیم کنند استدلال به آیه را. این روایت در اصول کافی است در باب معرفت است./وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ یُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَ...
| ||
۱۵/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در حدیث رفع بود و عرض کردیم که یک بحث سندی است که به لحاظ مبانی قوم بحث مهم و دشواری است، اما به لحاظ مبنای ما سهل است چون این روایت به شکلهای گوناگون و اختلاف در تعداد فقرات و عناوین مرفوعه، نقل شده است ولی به هر حال، روایتی که مشتمل بر فقره «مالایعلمون» باشد، هم در کافی منقول است و هم در من لایحضره الفقیه هست. و ما معتقدیم که حتی مراسیل دو کتاب کافی و من لایحضره الفقیه معتبرانـد. منتهی روی...
| ||
۱۶/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش صاحب منتقی بود که مدعی شدند که می/توان رفع را در حدیث رفع واقعی دانست، اگر رفع واقعی باشد، نتیجه حدیث رفع این می/شود که در ظرف جهل و شک، حکم واقعی برداشته می/شود و معنایش این است که احکام واقعی مقصور به عالمین بها است. در توجیه فرمایش صاحب منتقی عرض کردیم که این فرمایش اگر بخواهد وجیه باشد، دو توجیه دارد. یکی اینکه مقصودش این باشد که علم به حکم، هرچند در خود خطاب أخذ نشده است اما به ...
| ||
۱۷/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در تشخیص متعلق رفع بود. یکی از مباحث مهم و دشوار حدیث رفع، این است که رفع به چه چیزی تعلق گرفته است. آیا به حکم کما اینکه ظاهرش است آنهم حکم واقعی چون میگوید رفع ما لا یعلم و آنچه که ما لا یعلم است، خود حکم واقعی است. یا اینکه این معقول نیست و به دلالت اقتضاء و از باب صوناً لکلام الحکیم عن الکذب و اللغویة مجبوریم تقدیر بگیریم مثلاً بگوییم رفع عقاب شده یا رفع همۀ آثار واقع شده یا رفع اظهر الآث...
| ||
۱۸/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش محقق عراقی در حدیث رفع بود. ایشان برای اثبات اینکه متعلق رفع، حکم واقعی نیست، علاوه بر بحث گذشته، به یک استظهاری تمسک فرمود و آن استظهار این بود که ظاهر حدیث رفع این است که رفع، امتنانی است و منّتی است بر امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله؛ البته به یک معنای خاصی از امتنان بحیث لولا الرفع، در وضع و بقای آن شئ، یک ثقل و مشقتی بر امت است، و با رفع، آن مشقت و ضیق برداشته میشود....
| ||
۲۲/۰۸/۱۴۰۰/ بررسی حدیث رفع به اینجا رسید که آیا در اضافه رفع به مالایعلم و همینطور در فقرات دیگر، تقدیر لازم است یا نه؟. محقق نائینی این مساله را در مقدمه دوم از مقدمات بحث حدیث رفع ذکر کرده است. در ابتداء مضمون فرمایش شیخ انصاری اعلی الله مقامه را آوردهاند، که ایشان فرمودند: بعد از اینکه وجدانا و حقیقتاً میدانیم که در سایر فقرات حدیث مثل خطا و نسیان و اضطرار و اکراه، نفس این امور رفع نمیشوند، پس صونا لکلا...
| ||
۲۳/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در بررسی فرمایشات مرحوم نائینی بود که معتقد بود تقدیر گرفتن در حدیث رفع لازم نیست، برخلاف آنچه در کلام شیخ انصاری اعلی الله مقامه و برخی دیگر از اصولیین آمده است که فرمودهاند نسبت رفع به این تسعه نیاز به تقدیر دارد، صونا لکلام الحکیم عن اللغویة و الکذب بخاطر اینکه وجدانا و خارجاً، خطا و نسیان و اضطرار و ... برداشته نشده است....
| ||
۲۴/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در بررسی فرمایش محقق نائینی بود که فرمود در فقرات حدیث رفع، نیازی به تقدیر نداریم، چون جمله ای که بکار برده شده است، انشائی است: رفع عن أمتی تسعه مثل رفع ما لایعلمون ـ که فقره اصلی ماست ـ و رفع ما اضطروا علیه انشاء است و در انشاء که امر قلیل المؤونه است، تقدیر لازم نداریم. خبر نمیدهیم که شیءای در خارج مثل اضطرار و اکراه و خطا و نسیان، واقع نشده است تا بگویید این خلاف واقع و کذب است. بلکه انشا...
| ||
۲۹/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در بررسی اشکالات مرحوم امام بر محقق نائینی بود. محقق نائینی فرموده بود که در هیچ یک از فقرات حدیث رفع، نیازی به تقدیر نیست چراکه اضافه رفع به ما لایعلم و بقیه فقرات، انشائی است یعنی رفع این مذکورات انشاء میشود، و تقدیر نیاز ندارد. مرحوم نائینی در پاسخ کسانی که ـ از باب دلالت اقتضاء، تقدیر را لازم دانسته و فرموده بودند که دلالت اقتضاء ما را ملزم میکند که به جهت دوری از کذب و لغو، قائل به تقدی...
| ||
۳۰/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در بررسی اشکال مرحوم امام بر محقق نائینی بود. عمده بحث گذشت، و بنظر میرسد که اشکالات ایشان بر محقق نائینی، علی الظاهر، درست نیست و فرمایش مرحوم نائینی که جمله رفع ما لایعلمون را انشاء گرفته است، فرمایش متینی است و سخن مهمی است از این جهت که بساط بحث از تقدیر را جمع میکند./در کلمات قوم اگر تتبع کنید، از مرحوم شیخ انصاری و قبل و بعد از ایشان، بسیار درباره تقدیر بحث کردهاند، هم راجع به لزومش و...
| ||
۱/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در بررسی نظریه مرحوم امام بود. ایشان هرچند به استدلال مرحوم نائینی (که بخاطر انشائی بودن رفع، تقدیر نمیگرفت) اشکال میکرد (که هم خلاف اصطلاح علماء فن بیان است که رفع تشریعی باشد و هم فرمایش ایشان محصلی ندارد، زیرا بازگشت به رفع آثار یا رفع مؤاخذه میکند، و این عین تقدیر است)، اما با نتیجه مرحوم نائینی همراه است و قبول دارد که در اسناد رفع به مذکورات تسعه، تقدیر لازم نیست....
| ||
۲/۰۸/۱۴۰۰/ فرمایش مرحوم نائینی در تبیین اضافه رفع به ما لایعلم، گذشت. محصل فرمایش ایشان این بود که چون جمله رفع عن أمتی تسعة، انشاء است، اضافه آن به ما لایعلم و سایر مذکورات نیازی به تقدیر ندارد. به نظر میرسد که ایشان میگوید انشاء رفع، متعلق به خود حکم واقعی است. رفع حکم واقعی را انشاء میکند، منتها این انشاء رفع حکم واقعی، در موضوع جهل است که به معنای رفع ظاهری است، اما محمول آن انشاء، عنوان و مفهوم رفع م...
| ||
۶/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش محقق اصفهانی بود. عرض شد که ایشان نیز در تحلیل حدیث رفع و اضافه رفع به مذکورات، نظریهای خاصی دارد که از جهتی شبیه فرمایش مرحوم نائینی است. محصل فرمایش ایشان دو قسمت بود./بخش اول، اشکال به فرمایش مرحوم آخوند در کفایه است که مرفوع را فعلیت حکم دانسته بود و فرموده بود که لازم نیست امثال مؤاخذه یا ایجاب احتیاط را تقدیر بگیریم، بلکه رفع به فعلیت حکم تعلق پیدا میکند، و مرفوع همان فعلیت ح...
| ||
۷/۰۸/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش مرحوم اصفهانی بود. دیروز اشکالات آیتالله وحید حفظه الله بر مرحوم اصفهانی مطرح شد. البته عمده اشکالات ایشان، همان اشکال ناظر به بحث فعلیت حکم بود یعنی اشکال بر این بیان مرحوم اصفهانی که وصول را ـ برخلاف ممشای مشهور ـ در فعلیت حکم دخیل میداند. اشکال استاد بر این قسمت متمرکز بود که فعلیت به وصول نیست. لکن متعرض اصل بحث مرحوم اصفهانی در حدیث رفع نشدند که مفاد حدیث را انشاء و جعل عدم ت...
| ||
۸/۰۹/۱۴۰۰/ گذشت که فرمایش محقق اصفهانی، دو بخش دارد: یکی نفی فرمایش مرحوم آخوند که فرموده بود مرفوع، فعلیت حکم است. محقق اصفهانی اشکال کرده بود که عدم فعلیت حکم به عدم وصول است و این امری جعلی نیست که رفع به آن تعلق گیرد، که مورد نقد قرار گرفت. اما مختار خود محقق اصفهانی این بود که حدیث رفع، انشاء عدم تکلیف میکند. این جعل عدم نیز ظاهری است./بحث اصلی درباره کبرایی که ایشان فرمود، گذشت که آیا فعلیت حکم به وصو...
| ||
۹/۰۹/۱۴۰۰/ یکی از بحثهای مطرح در حدیث رفع اینست که آیا رفع میتواند به معنای رفع باشد یا باید بر معنای دفع حمل شود؟، و اگر بر دفع حمل شود، آیا مجاز در کلمه رخ داده یا در اسناد و یا اینکه حقیقت ادعائیه است؟/فرمایش مرحوم نائینی اینست که لازم نیست قائل به مجاز باشیم نه در کلمه و نه در اسناد و نه اینکه حقیقت ادعائیه باشد، بلکه اصلا به معنای حقیقی دفع است. رفع و دفع با یکدیگر مساوقاند به این معنا که در رفع و دف...
| ||
۱۳/۰۹/۱۴۰۰/ بحث دومی که در حدیث رفع مطرح شده. بحث بسیار مهمی است که آیا حدیث رفع، شامل شبهات حکمیه و موضوعیه میشود، یا اینکه با توجه به قرائن، باید فقط بر شبهات موضوعیه حمل شود، و یا به عکس، با توجه به برخی قرائن، «ما»ی موصول در حدیث رفع را باید به خصوص حکم حمل کرد؟ پس مسأله اینست که آیا میتوان «ما»ی موصول را به نحو جامع تصویر کرد که شامل شبهه حکمیه و موضوعیه شود یا خیر./بر اطلاق و شمولیت حدیث، دو اشکال مطر...
| ||
۱۴/۰۹/۱۴۰۰/ بحث در اطلاق حدیث رفع نسبت به شبهه حکمیه و شبهه موضوعیه بود. نسبت به اطلاق و عمومیت حدیث، عمدتا دو اشکال مطرح شده است. یک اشکال درباره سیاق است و اشکال دیگر راجع به نوع نسبتی است که میان رفع و امور تسعه است که ادعا شده اختلاف در نسبت دارند. فعلا بحث در سیاق است که تقریب اشکال گذشت. محقق عراقی نسبت به اشکال سیاقی، دو پاسخ داشت: پاسخ اول اینکه سیاق، فی حد نفسه، واحد نیست و بههم خورده است، چون سه ام...
| ||
۱۵/۰۹/۱۴۰۰/ بحث در بررسی این اشکال بود که اطلاقگیری از حدیث رفع نسبت به شبهات حکمیه و موضوعیه، با وحدت سیاق منافات دارد. بحث دیروز در فرمایش صاحب منتقی بود که میگفت وحدت سیاق مسلما باید در مراد استعمالی حفظ شود، اما اینکه وحدت سیاق با اختلاف فقرات در مراد جدی منافات دارد یا خیر، چندان روشن نیست. برای مثال اگر «ما»ی موصول در عبارت تکرار شد و مراد استعمالی در تمام فقرات یکی بود و فقط مراد جدی از هر کدام، جدا ...
| ||
۱۶/۰۹/۱۴۰۰/ بحث در تبیین این مساله بود که اطلاق و تقیید به کدام مرحله از مراحل اراده و دلالات مربوط میشود. این بحث در ذیل فرمایش صاحب منتقی و به مناسبت بررسی اشکال اختلال وحدت سیاق در حدیث رفع مطرح شد. ایشان میگفت که با توجه به اینکه صله «ما»ی موصول مانند اضطرار و استکراه و مالایعلمون، در تعیین معنای «ما»ی موصول در مرحله اراده استعمالی، اثرگذار است و دائره مراد استعمالی از «ما» را تضییق میکند، بنابراین در ...
| ||
۲۰/۰۹/۱۴۰۰/ اشکال دوم درباره اسناد مختلف رفع به موضوع و حکم است. ظاهرا ریشه اشکال دوم ـ تا آنجا که بنده دیدهام ـ به مرحوم آخوند در حاشیه رسائل برمیگردد. ایشان فرموده است که اسناد رفع به حکم، إسناد إلی ما هو له و اسناد آن به موضوع، إسناد إلی غیر ما هو له است؛ و نمیتوان دو اسناد را در یک اسناد جمع کرد. به تعبیری، یک اسناد جامع نداریم که بتواند دو اسناد را شامل شود، مگر اینکه استعمال لفظ در بیش از یک معنا شود...
| ||
۲۱/۰۹/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش مرحوم آخوند در حاشیه رسائل بود. ایشان اشکالی را درباره شمول حدیث رفع نسبت به حکم و موضوع مطرح کرد. اشکال این بود که اسناد رفع به حکم، إسناد إلی ما هو له و اسناد رفع به موضوع، إسناد إلی غیر ما هو له است، و این دو اسناد دو سنخ اسناداند و تحت جامع مشترک قرار ندارند./مرحوم آقای خویی دو پاسخ به این اشکال داد: پاسخ اول این بود که این اسنادها در عالم تکوین قابل جمع نیستند، لکن در صفحه تشری...
| ||
۲۲/۰۹/۱۴۰۰/ بحث در فرمایشی بود که مرحوم آخوند در حاشیه رسائل به عنوان اشکال بر تعمیم موصول در حدیث رفع، نسبت به حکم و موضوع مطرح کرده بود. خلاصه اشکال این بود که اسناد رفع به حکم، اسناد إلی ما هو له و اسناد آن به موضوع، اسناد إلی غیر ما هو له است؛ و این دو اسناد در یک اسناد در صدر حدیث (فقره «رفع عن امتی تسعة») قابلجمع نیست و جامعی برای این دو نیز معقول نیست. نفرمود که چرا تصویر جامع معقول نیست، لکن در بیان ...
| ||
۲۳/۰۹/۱۴۰۰/ جلسه گذشته پاسخ محقق اصفهانی از اشکال مرحوم آخوند، مورد بررسی قرار گرفت، و روشن شد که این پاسخ علی الظاهر صحیح است، و میتوان این پاسخ را، یکی از راهحلها در جمع بین شبهه حکمیه و شبهه موضوعیه در ما لایعلمون به حساب آورد. در این راهحل «ما»ی موصول هم شامل حکم است و هم شامل موضوع....
| ||
۴/۱۰/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش محقق اصفهانی بود. ایشان وجوه متعددی برای تعمیم حدیث رفع نسبت به شبهه حکمیه و موضوعیه ذکر کرده است. یکی از وجوه، بحثی بود که جلسه قبل گذشت و عرض شد که ایشان در این وجه در تلاش است که بگوید «ما»ی موصول در حدیث رفع، فقط شامل موضوع است، لکن به یک بیانی میگوید که رفع موضوع، شامل رفع حکم جزئی و حکم کلی میشود، و لذا حدیث رفع شامل هر دو قسم شبهات حکمیه و موضوعیه میشود....
| ||
۵/۱۰/۱۴۰۰/ آخرین اشکالی که مطرح کرد این بود که فرمایش شما که وجود موضوع به عین وجود حکم است در هر وعائی که حکم وجود دارد، و وجود جدایی از حکم ندارد، به چه غرضی است؟ اگر مقصود شما اینست که تصحیح کنید که جهل به حکم، عینا همان جهل به موضوع است و لذا شک در حکم به نحوی به شک در موضوع بازمیگردد، سخن صحیحی نیست. حتی اگر این مقدمه را بپذیریم که وجود موضوع به عین وجود حکم است با نگاه دقّی و یا استدلالی، اما عرفا جهل...
| ||
۶/۱۰/۱۴۰۰/ بحث در جهت اول از جهاتی است که در فقه الحدیث مطرح میشود. گرچه عمده بحث در این جهت را در فقره «ما لایعلمون» مورد بررسی قرار دادیم. این جهت همانطور که جلسه قبل عرض شد، درباره نسبت رفع به مرفوع در کل فقرات حدیث است. در فقره «ما لایعلمون» ناگزیر بودیم که راجع به این مسأله به تفصیل بحث کنیم، منتها دلیل اینکه فرمایشات شهید صدر را در اینجا طرح میکنیم، نکاتی است که ایشان درباره نحوه رفع این مرفوعات ذکر ...
| ||
۷/۱۰/۱۴۰۰/ در فقه الحدیث روایت، بحث در فرمایش شهید صدر بود که در جمیع فقرات حدیث رفع، اضافه رفع به مرفوعات چگونه است؟. ایشان فرمود که ما سه احتمال پیشرو داریم: ۱. تقدیر بگیریم تا اضافه رفع را تصحیح کنیم؛ ۲. رفع تشریعی باشد مضاف به افعال خارجی؛ ۳. رفع واقعی باشد نسبت به موضوعات یعنی وجودات تشریعی....
| ||
۱۱/۱۰/۱۴۰۰/ در حدیث رفع، درباره نوع اضافه رفع به متعلقات اختلاف نظر وجود داشت که آیا رفع، نسبت به موضوعات واقعی و حقیقی، تشریعی است؛ یا رفع، نسبت به موضوعات تشریعی، واقعی است؛ و یا اینکه تقدیری در کار است. بحث در جلسه گذشته، فرمایش شهید صدر را نقل کردیم که ثمره نزاع یاد شده را بحث کرده بود[۱]. بحث بسیار مهمی است از این حیث که عمده ثمراتی که در بحثهای پیش به نظر میآید که باید مترتب میشد، اینجا اثرگذار است....
| ||
۱۲/۱۰/۱۴۰۰/ بحث در فرمایش شهید صدر بود در بیان ثمره اختلاف در نحوه اضافه رفع به مرفوعات. جلسه گذشته درباره ثمره تصویری که خود ایشان از آن دفاع میکند، بحث کردیم. ایشان از واقعی بودن رفع وارد بر امر تشریعی دفاع میکند. سه ملاحظه اساسی در تصویر ایشان وجود داشت و باعث میشد که این ثمره در تصویر ایشان، قابل قبول نباشد. امروز بخش دیگری از کلام ایشان را مورد بررسی قرار میدهیم. ابتدای بحث فرمود که تفاوت نظریه تقدیر...
| ||
۱۸/۱۰/۱۴۰۰/ بحث در بررسی اطلاق حدیث رفع بود که آیا نافی همه آثار هست یا نه؟. بحث مهمی است و در همه جای فقه دارای اثر است. اگر یکی از این عناوین مذکور در حدیث رفع، تحقق پیدا کرد، آیا همه آثار مرفوع است یا برخی آثار و یا اینکه اجمال دارد؟ شهید صدر در مقام بیان ثمره و اثرِ تصویرهای مختلفی که در حدیث رفع است، وارد بحث اطلاق شد. ایشان ادعا کرد بنا بر اینکه لسان دلیل، اعتبار باشد مانند ایجاد فرد ادعایی که در مجاز ...
| ||
۱۹/۱۰/۱۴۰۰/ بحث در این است که آیا میتوان با تمسک به اطلاق حدیث رفع، جمیع آثار را رفع کرد؟. البته سیر بحث از فرمایش شهید صدر آغاز شد که اطلاقگیری را به عنوان ثمره سه نظریه: تقدیر، رفع تشریعی وارد بر مرفوع تکوینی و رفع تکوینی وارد بر مرفوع تشریعی مطرح کرده بود، لکن اصل این مسأله مهمتر است که برای رفع جمیع آثار، چگونه از حدیث رفع اطلاق بگیریم، چراکه بحث مهمی است و در سراسر فقه مبتلابه است که عروض این عناوین...
| ||
۲۰/۱۰/۱۴۰۰/ امر نخست در نحوه تعلق رفع به مرفوعات مورد بحث واقع شد؛ و بحث مهم در آن، امکان اخذ اطلاق از حدیث رفع نسبت به رفع جمیع آثار بود که تمام شد. نظر ما نیز بر این مستقر شد که اطلاق نسبت به همه آثار، تمام است. با انشائی بودن رفع و احراز اینکه مقصود و داعی در این انشاء، رفع جمیع آثار است، از باب تناسب میشود این اطلاق را اثبات کرد. نکته شایان توجه اینست که ممکن است از حیث خصوصیت برخی از عناوین مانند اضطرا...
| ||
۲۱/۱۰/۱۴۰۰/ بحث در مسائل مربوط به فقه الحدیث در حدیث رفع بود. بحث دوم این بود که آیا حدیث رفع بر تروک و اعدام نیز تطبیق میشود یا خیر. عرض شد که این بحث، مسأله مهمی است یعنی در مانند صلاة و دیگر مرکبات اگر بتوان حدیث رفع را بر ترک اجزاء و شرایط ـ که از روی نسیان یا اضطرار و یا اکراه، ترک شدهانـد ـ، تطبیق کرد، تاثیر مهمی دارد. مرحوم آقای نائینی ادعا کرد که حدیث رفع بر اعدام تطبیق نمیشود، مانند شربی که مورد ...
| ||
۲۵/۱۰/۱۴۰۰/ بحث در شمول حدیث رفع نسبت به تروک و اعدام بود. این بحث هم از لحاظ فهم مفاد حدیث رفع، و هم از حیث آثاری که در تصحیح صلاة و دیگر مرکباتی که اجزای آنها مورد نسیان و اضطرار و غیره قرار میگیرند و ترک میشوند، بحث بسیار مهمی است./سیر بحث این بود که مرحوم نائینی فرمود حدیث رفع شامل تروک و اعدام نیست، چراکه در اینصورت، به معنای تنزیل عدم به منزله وجود است، و برای مثال فاقد سوره در اثر نسیان و اضطرار، ب...
| ||